یکی از مسائلی که اکثر افراد با آن دسته پنجه نرم میکنند، اهمیت دادن به حرف دیگران است. در اینجا میخواهیم به این مسئله بپردازیم که چرا حرف دیگران را به خودمان میگیریم و اجازه می دهیم تا حرف دیگر افراد روی روحیات ما تأثیر بگذارند. بیشتر هدف ما این است که به جنبههای منفی آن بپردازیم، یعنی حرفهایی که باعث میشود من نوعی به رنج بیفتیم و فکر کنم افرادی که در روی من این حرف را میزنند، پشت سر من نیز بدگویی میکنند و زندگی من از شکل درست خود خارج شود و فقط به این فکر کنیم که چگونه باید رفتار کنیم؟
چرا فک میکنیم همه حرفها با منظور گفته میشوند؟
ممکن است این حس را داشته باشیم که در هر جمعی قرار میگیرم، هر حرفی که زده میشود مخاطبش ما هستیم و همه با داشتن منظور خاصی با ما صحبت میکنند. در واقع به گفتار عامیانه همه حرفها را به خود بگیریم.
یکی از دلایل آن این است که اعتماد به نفس ما پایین است. در این حالت هر صحبتی در جمع میشود احساس میکنیم مخاطب آن ما هستیم. همه انسانها در زندگی شان وقایع خوب و بد دارند، بالا پایین را تجربه میکنند و حوادث بدی را پشت سر میگذارند. زمانی که ما اعتماد به نفس پایین داشته باشیم، هر حرفی که در جمع زده شود، احساس میکنیم به نقطه ضعف ما اشاره میکند. مهم است که روی اعتماد به نفس خود کار کنیم.
چرا حرف دیگران را به خودمان میگیریم؟
به طور کلی مهمترین عواملی که باعث میشود حرف دیگران را به خودمان بگیریم و به آن بیش از حد اهمیت دهیم شامل موارد زیر است:
- غرور و شخصیت خود را در جمع از بین برده ایم
- بیش از حد بر روی مشکلات و کاستی های زندگی متمرکز شده ایم
- اعتماد به نفس کافی نداریم
- ایده آل گرا و کامل گرا هستیم
- از انرژی های منفی و متنفر بودن از دیگران انرژی محرک میگیریم
- قاطع و ثابت قدم نیستیم و اراده کافی برای تصمیم های خود نداریم
- فرق انتقاد و تخریب را نمیدانیم
- با افراد درستی معاشرت نمیکنیم
اعتماد به نفس به خودی خود زیاد نمیشود!
گاهی اوقات رزومه ما ضعیف است، در واقع پیش از این یا عملکرد مناسبی نداشتیم یا در جمعی قرار میگیریم که از لحاظ رزومه یا عملکرد از ما بالاتر هستند.
به عنوان مثال شخصی که تحصیلات دانشگاهی ندارد و بخواهد در جمعی شرکت کند که افراد آن همگی تحصیلات آکادمیک برخوردارند و درمورد درس و کار صحبت میکنند، ناخودآگاه اعتماد به نفسش کم میشود، چرا که حرف مشترکی برای گفتن ندارد. از طرف دیگر، شاید فردی که در چنین جمعی قرار میگیرد و احساس ناخوش آیند دارد، این حرف ها برایش مناسب نیست. یعنی این شخص برای آن جمع مناسب نیست. یعنی جایی هستیم که نباید باشیم!
بگذارید با یک مثال آن را توضیح دهیم:
شما به عنوان فردی که هیچ تخصصی در زمینه هنر یا سینما ندارید، در جمعی قرار میگیرید که اهل هنر و سینما هستند و از اصطلاحاتی استفاده میکنند یا از مکانهایی صحبت میکنند که برای شما نا آشنا است و عملاً شما حرفی برای گفتن ندارید. در واقع جمع درستی را انتخاب نکردهاید و هر چه گفته میشود صرفاً باید تأیید کنید.
شاید دلیل اصلی خودمان باشیم!
گاهی اوقات ما در هر جمعی که قرار میگیرم از شکست ها و نقطه ضعف های خود می گوییم. البته این مسئله نباید با درد و دل کردن اشتباه گرفته شود. همه ما در زندگی مان جمع هایی داریم که با آن ها خیلی صمیمی هستیم یا افرادی زندگیمان وجود دارند که از زندگی ما آگاهاند و همدم ما هستند. در این حالت بیان کردن شکست ها، ناراحتیها و یا درد و دل کردن اشتباه نیست، بلکه لازم هم هست.
اما گاهی اوقات ما در جمع هایی که قرار میگیریم به راحتی سطح خود را پایین میاوریم و بهگونهای رفتار میکنیم که حالت لودگی دارد. یعنی آنقدر خودمان را مسخره کردیم و راحت خودمان را نقد میکنیم که دیگران نیز به خود اجازه میدهند به راحتی با ما شوخی کنند یا حتی ما را مسخره کنند درحالیکه حتی صمیمی هم نیستیم. در واقع گاهی برای اینکه بتوانیم با یک جمع معاشرت کنیم، آنقدر نقطه ضعفهای خود را گفتهایم یا با خود شوخی کردهایم که دیگر این جمع ما را دست بالا نمیگیرد بهترین راه حل این است که به فکر تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت است.
چگونه در جمع احترام خود را نگه داریم؟
بعضی از افراد عزتنفس یا احترام به خود را با غرور اشتباه می گیرند. یعنی فکر میکنند اگر در جمعی به دنبال این باشیم که احترام خود را نگه داریم، مغرور هستیم. غرور زمانی اتفاق میافتد که خود را از بقیه بالاتر بدانیم. اما آدم بالغ در هر جمعی که قرار میگرید، احترام دیگران را حفظ میکند و همچنین انتظار دارد تا احترامش هم حفظ شود.
همه ما در زندگی شرایطی را تجربه کردهایم که در جمعی قرار گرفته باشیم که شناختی از ما ندارند. ممکن است در این حالت هر شخصی از ما برداشتی داشته باشد و حتی خود ما با پر رنگ کردن یک بعد رفتاری مان به دیگران القا میکنیم که چنین آدمی هستیم.
یک فرد زمانی میتواند در یک جمعی احساس صمیمت کند که زمان زیادی با آنها گذرانده باشد و معاشرت زیاد با آنها داشته باشد که البته آن هم شامل حرف های کنترل شده باشد، در برخی موارد ما نه تنها از خود مایه میگذاریم بلکه حتی سایر افراد نزدیک خود را هم زیر سؤال میبریم و چیزهایی از آنها بازگو میکنیم که نباید! در واقع ما زمانی باید احساس صمیمت و راحتی داشته باشیم که آن جمع چارچوب شخصیتی ما را بشناسند و ما هم آن ها را میشناسیم که چه چارچوبی دارند و از این حرفها سو استفاده نمیکنند یا حتی حرف از این جمع بیرون نمیرود.
بهعنوان مثال جمع های دانشگاهی یا کاری:
مشاهده میکنیم که برخی پسرها برای خودنمایی شروع به تخریب خود یا یکی دوستانشان میکنند یا یک طنز سخیف به کار میبرند که سایر افراد به آنها توجه کنند، درحالیکه بههیچعنوان متوجه تبعات آن نیستند. در واقع به این فکر نمیکنند که بقیه افراد بعداً درمورد آنها چه فکری میکنند.
گاهی اوقات خود ما حرفها را به مشکلاتمان تعمیم میدهیم
آدمی که درگیر مشکلات است و حال خوبی ندارد ممکن است هر حرف حتی عادی را به خود بگیرد و حتی یک لحن یک جمله عادی را اشتباه برداشت کند. در حالت معمولاً از جملاتی مثل چرا اینجوری با من حرف میزنی؟ چرا این حرفو زدی؟ الان منظورت از این حرف چیه و … عنوان میکند. یعنی فرد در شرایطی بدی قرار دارد و هر حرفی را با هر لحنی که بخواهد قضاوت میکند.
ایدهآل گرایی نیز تأثیر مستقیم دارد
گاهی اوقات ما ایدهآل گرایی بیش از حد داریم. یعنی دوست نداریم کسی از ما ایراد بگیرد و یا حتی کوچکترین انتقاد را بکند. حتی ممکن است گاهی خودمان هم از دیگران نظر بخواهیم اما تا با مقداری انتقاد مواجه شویم، شاکی باشیم. در واقع در حالت کمالگرایی فکر میکنیم همه باید از ما تعریف کنند و کار ما ایراد ندارد یا همه باید از ما راضی باشند. درحالیکه گاهی اوقات بعضی افراد به شوخی حرفی را می زنند اما بینهایت به حرفهای گفته شده اهمیت میدهیم که چرا فلان چیز گفته شد. حتی هر حرف انتقادی را برای خود تخریب تلقی میکنیم. در واقع ممکن است شخص مقابل صرفاً یک پیشنهاد میدهد اما ذهن بد ما آن را به گونه دیگری برداشت میکند و انتظار داریم همه برای ما کف بزنند!
انرژی درونی ما در اهمیت دادن به حرف دیگران مهم است
گاهی اوقات ما به انرژی منفی بیشتر اهمیت میدهیم. در واقع منبع انرژی افراد باهم متفاوت است. بعضی افراد از حرفهای مثبت یا هر اتفاق خوشآیندی انرژی میگیرند و بعضی افراد نیز با انرژیهای منفی همزاد پنداری میکنند. در واقع با این کار نوع آن انرژی را به سمت خود جلب میکنند. شاید دیده باشید که برخی افراد یا چه ذوق یا هیجانی از یک تصادف صحبت میکنند.
این حالت اصلاً خوب نیست که حرف عادی را یا هر اتفاق منفی را بهشدت بزرگ نمایی کنیم. در واقع آدمیهایی که همواره از منفیها صحبت میکنند یا به دنبال خبرهای منفی یا اشتباهات سایرین هستند، میخواهند روی خطاهای خود یا نقطهضعفهای خود سرپوش بگذارند. به عنوان مثال فلانی فلان حرف را پشت سر ما گفت و حالا من دارم اشتباه او را عنوان میکنیم.
جمع بندی نهایی راهشناس در مورد اهمیت دادن بیش از حد به حرف دیگران
اگر در جایی هستید که حس خوبی ندارید یا با افرادی معاشرت میکنید که با شما همخوانی ندارند و انرژی شمارا کم میکنند، از آنها فاصله بگیرید. برخی از افراد فقط صحبتهای سمی دارند و یا تمام حرفهایشان با منظور یا تمسخر همراه است. این افراد را حذف کنید. هر چه افراد اطراف خود را درستتر انتخاب کرده باشید، نتیجه معاشرت شما نه تنها حال شما را بهتر میکند بلکه به نتایج بهتری هم ختم میشود.
نادیده گرفتن افراد مسموم نیاز به کسب و مهارت و افزایش اعتماد به نفس دارد که به مرور کسب میشود پس برای کسب این مهارت تمرین کنید.
سلام خیلی ممنون
5
ممنون بابت زحمتتون عالی بود
لایک
سلامت باشید
13